صبر و باز هم صبر
عزیزدلم کم کم روزا میگذشتن و شما هی تو دل من بزرگتر میشدی و من مشتاق تر ، که بدونم نی نیه تو دلم جنسیتش چیه ؟؟؟ باید تا ماه سوم یا حتی چهارم بارداری صبر میکردم تا میفهمیدم و این یعنی انتظار کشیدن تا بعد عید نوروز اولین عید تو زندگیم که خیلی برام جالب و خاص بود (( یه نفر تو دلم بود و میخواست همه دنیام بشه )) با اینکه خیلی سخت بود ولی چاره ای نبود باید صبر میکردم تا شما خودی نشون بدی پسرکم . . . . . راستی مامانی تو زمان بارداری یه بار خواب دیدم که یه پسر کوچولو دارم که قدش بلنده و صورت سبزه ای داره و قنداق پیچه . . . . . تو ماه های سوم به بعد خیلی پف کرده بودم و قیافم تغییر کرده بود هرکی من و میدی...
نویسنده :
مامی رهی
5:38